به نام آن دیرخشم زود آشتی
و فاطمه و فاطمیه و آن یوسف گم گشته که باز آید به کنعان یک روز! نمی دانم امسال مهدی فاطمه زودتر خواهد آمد یا فاطمیه؟ شاید هم با هم آمدند که این البته زیباتر است! این روزها خودمان را آرام آرام برای سوختن آماده می کنیم، سوختنی برای ساختن، نه سوختنی برای ساکت نشستن ونظاره کردن و بهانه آوردن. اما اگر موعود وعده داده شده بیاید، باید به علی اقتدا کنیم. دیگر کسی حق ندارد صبح و غروب روضه بگیرد و روضه برود و گریه کند. صبحها تا شب حرکت و جهاد و مبارزه و جوشش و از نیمه شب تا سحر تهجد واشک و ندبه و دعا! صبح ها شیران عرصه نبرد و شبها مرغان هوایی مست خدا! دیگر باید اقتدا کرد به صحابی حسین و به شب و روز عاشورا! روزی چند بار یا ماهی چند بار یا سالی چند بار به 313 فکر می کنی؟ تو مگر شیعه نیستی؟ تو مگر منتظر نیستی؟ پس چرا اینقدر نا امید و خسته؟ برخیز! بایست! امیدوار باش! شاید تو همی یکی از همین 313 باشی! شاید تو هم عزیزی برای یکی از این 313 باشی! شاید تو هم خدمتکار یکی از این 313 باشی! برخیز! حرکت کن! فاطمیه امسال باید طرحی نو دراندازیم و جهانی معطر به انتظار منجی، محیا سازیم. بس کن نشستن و نگریستن وغصه خوردن را. فرش ها را بینداز، ریسه ها را آماده کن، آب و گلاب را حاضر کن که شاید قبل از این فاطمیه میهمانمان از راه برسد. هر که تشنه زیارت حرم حضرت زهراست، بسمالله. قرار ما جمعه 25 خردادماه 1386 سه روز پیش از روز شهادت ام الائمه حضرت زهرا سلام الله علیها. حرکت از قم، حرم بی بی حضرت معصومه سلام الله علیها، ساعت 12:30 دقیقه، 24 دقیقه پس از ظهر شرعی، که انشاءالله تا آن روز حضرت حجت ظهور فرموده باشند و مرقد بی بی معین شده باشد. ثبت نام برای هر محب وشیعه منتظری که آرزوی زیارت مرقد حضرت صدیقه طاهره را دارد، آزاد است. ثبت نام برای بیش از یک نفر و خانوادگی نیز مقدور میباشد. هزینه سفر تا روز جمعه بصورت اقساطی به شرح زیر دریافت خواهد شد. لطفا به حساب شماره ........100000000، حساب جاری خیر یره.... واریز فرمایید.
1- از امروز نیت چهل روز دعای عهد هر صبح
2- تقید به زیارت عاشورا و دعای توسل
3- اصلاح اخلاقی خود طبق برنامه مدون شخصی
4- حضور در دعای ندبه هر هفته
5- روزی نیم ساعت با دیگران صحبت پیرامون فضائل ائمه علیهم السلام و یاد حضرت ولیعصر ارواحنا فداه
و...
در صورت تمایل در بخش نظرات ثبت نام فرمایید.
بسم رب الزهرا
. گویی رسم این خاندان است که هستیشان را و تمام زندگیشان به پای ولایت بریزند. آن از بانوی مهر و آب، ام ابیها، حضرت زهرای بتول و این از دخترش زینب کبرا، زینت آل رسول و این از دخترشان، شافعه روز جزاء، فاطمه معصومه، آخر این فاطمه هم شهیده ولایت است. او هم زینبی دیگر است. در مدینه بود با بیشتر برادران و خواهرانش. عالمه بود و محدثه! معصومه بود، معصومه! اما تاب جدایی از ولی خویش را نداشت. میفهمی! نمی گویم تاب جدایی از برادرش! جدایی از عزیزش! جدایی از حامیش! که اگر دغدغه اینها را داشت مگر نبودند آن همه برادرانش که همه دورش می گردیدند و خدمتگذارش بودند. نه! او نیز عزم دیدار ولی خویش کرده بود. مگر تو دلت برای ولیت تنگ نشده که چهارشنبه ها آرزوی جمکرانش را داری؟ که صبح ها دعا میخوانی و عهد میبندی! که ندبه می کنی و ندبه می خوانی؟ این همه معرفت را از که به ارث بردهای؟ از خودت!؟ نه! نه! هرگز! این همه هدیه ایست از فاطمه سیده النساء العالمین و فرزندانش زینب و معصومه. راستی این بار که دمشق رفتی و قم، خودت را که باز به ضریحشان چسباندی نمی خواهی جور دیگری قدردانیشان کنی؟ نمی خواهی تشکر کنی؟ نمی خواهی نماز شکر بخوانی در حرمهایشان، که الحمدلله علی ما هدانا! و این هدیه را بر سر نهی و بیش از پیش قدر بانویت را بدانی؟ قدر شفیعه ات را بدانی؟ راستی، باز هم صفای معرفت آن راننده!
هوللطیف
یک ماشین تانکر آب که آرم شرکت آب روی آن بود از روبرویم رد میشد. به تانکرش خیره شده بودم. با خودم گفتم: صفای معرفتت آقای
راننده!!!. اگر همانجا بود، دستهایش را می بوسیدم. جامعه منتظر یعنی همین. یعنی نکتهسنج باشی و ظریف. یعنی در همه حال خودت
را فراموش نکنی که کجا قرار گرفتهای و برای چه این همه در تب و تابی!
بر روی دیواره تانکر با خطی خوش و بزرگ نوشته بود:
آب، شرمنده عباس(علیه السلام) شد.
زیبا نوشته بود! من هم بر صفحه قلبم حک کردم:
سلام بر خدای ادب، ابوالفضل العباس، یل ام البنین
به نام او
یک جمعه دیگر گذشت و آن دل دار نیامد
چو یار نباشد، بگو بهار بر گردد بهار من آن دم بود که یار بر گردد
چند وقت پیش بود که اتفاقی یا غیر اتفاقی یاد روزی افتادم که گنبد جدید بی بی رو افتتاح میکردند. داخل حرم جا نبود و من بیرون حرم رو به گنبد ایستاده بودم. جمعیت باورنکردنی مردم تا نزدیکی های هتل آستانه، منتظر و مشتاق ایستاده بودند. فضای معنوی خاصی حاکم بود. من هم خوب حال عجیبی داشتم. داشتم به این فکر می کردم که آیا این گنبد جدید را امام زمان (عج) هم خواهد دید؟ یعنی این همان گنبدی هست که یک روز حضرت مهدی ارواحنا فداه نگاهش خواهد کرد. فاتحانه روبروی آن خواهد ایستاد و به خدمت عمه گرامیشان خواهند گفت که انتقام این همه مصائب و سختی های اهل بیت علیهم اسلام گرفته شد؟ و نور هدایت و عدالت بر جهان تابیده شد؟ راستی فکر کردید سلامی که حضرت ولیعصر عج الله تعالی فرجه الشریف خدمت بی بی می ده چه شکلی هست؟ حتما خیلی ناز و شیرین و پرمحتواست. یعنی به نظرتون میشه که اون روز، من و شما هم زنده باشیم یا زنده بشیم و در سایه حضرت حجت، به بی بی سلام بدیم؟ آن روز جایتان خالی بود، چشم هایم را بستم و کلی عشق بازی کردم. خیلی احتمال می دهم دیگر این گنبد تا عصر ظهور آن بهشتی روی برقرار باشد و آن روز به برکت شفاعت بی بی، ماهم از اصحاب مولایمان باشیم. خوب حالا اگر شما هم با من هم عقیده اید بیایید این دعا را با هم زمزمه کنیم:
اللهم کل لولیک الحجه بن الحسن، صلواتک علیه و علی آبائه، فی هذه الساعه و فی کل الساعه، ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و علینا، حتی تسکنه ارضک طوعا، وتمتعه فیها طویلا،برحمتک یا ارحم الراحمین.
اللهم اجعلنی من انصاره واعوانه و الذابین عنه،و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و المحامین عنه والسابقین الی ارادته، والمستشهدین بین یدیه، والمستشهدین بین یدیه،والمستشهدین بین یدیه
به نام خداوند خورشید و ماه
آن که دلتنگ یاری است، شبها به ماه خیره میشود و با خود می گوید که اینک یار من نیز به ماه می نگرد. یعنی هر دو همزمان به مهتاب خیره می شوند.
فهمیده بودم که هر روز دعای عهد می خوانی و به ماه یگانه اهل بیت علیهم السلام چشم می دوزی و صدایش می زنی.
هر روز صبح بعد از نماز دعای عهد می خوانم. یاد تو می افتم که داری دعای عهد می خوانی، اما خواندنی پر شور تر و سوزناک تر از من. حرف قشنگی زدی: "آخه ما همه مون باهم شبای چهارشنبه می ریم نذرمون روادا می کنیم. خوب برای همین هم هست که همیشه دعاهایت از دعاهای من پر سوزترند!!