سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر از خدا چنانکه باید می ترسیدید، به دانشی بی نادانی دست می یافتید و اگر خدا را چنانکه باید می شناختید، با دعایتان کوهها از میان می رفتند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
ماه مجنون
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» محو در لطف خدا

 

به نام تو یگانه که بزرگترین لطف و عنایتت را بر من نازل فرمودی! به نام تو که اینک تا همیشه تمام وجودم و تمام ذره ذره روح و جانم آغشته به عطر محبتی است که بر من روا داشته ای!  به نام تو که لطفت لایزال و بی انتهاست و بسیار بسیار بزگتر از معاصی و روسیاهی های ماست. به نام تو که بر کوچک ترین و آلوده ترین بنده ات، که هرچه کرده تاکنون، جز بندگی تو بوده است، چنان با شکوه و زیبا مهربانی کرده ای که هنوز باورش نیست این نعمت بر او روا گردیده باشد. هنوز باورش نیست اینگونه او را نوازش کرده باشی. هنوز باورش نیست در مقابل این همه گستاخی او، چموشی او، ابسارگسیختگی او در مقابل فرمان هایت که همگی عین سپیدی و رستگاریند، چنان فضلی روا داشتی که از بیان و گفتار خارج است. فقط من می دانم و تو، نه! نه! هرگز! فقط تو و فقط خود تویی که می دانی عظمت این نعمت و لطفی که نصیب من نمودی چه اندازه است. خدایا، بارالها، معبودا! چگونه سپاسگذار این احسان تو باشم؟ چگونه شکر این فضل را به جا آورم؟ چگونه حق این هدیه آسمانی تو را، این مائده معطر به عطر دلنواز تو را و این همه سپیدی و زیبایی تابنده یاد تو را به جا آورم؟ روح من گنجایش عظمت این نعمت تو را ندارد! بارها از تو خواستم آنچه را که اینک به من نصیب فرمودی، اما هرگز گمانم نبود که اینگونه نوازشگرم باشی! می دانستم لطف تو بی اندازه است، می دانستم مهربانی تو بی مثال است،‏ می دانستم از مادر به من مهربان تری و دلسوزتر. اما تا این حد؟ تا این حد که آلوده و بی سر و پایی چون من را اینگونه عنایت کنی؟ خدایا چه می گویم؟ ما هکذا الظن بک؟؟؟ سبحان الله عما یصفون! اینک و در شتاب این لحظه ها و در پس پرده حوادثی که تو خود مقدر فرموده ای، گویی چند روز بیشتر تا آن اتفاق عظیم زندگانیم باقی نمانده است و هنوز دست نیاز به آستانت می سایم. از تو می خواهم مرا تا همیشه چنین شرمسار محبت و لطف خویش فرمایی و همواره دست نیازم را تنها به دامان بی نیاز خویش فرود آوری! تا آن لحظه که به سوی تو پر گشایم و تا آن زمان که در این جهان مقدرم فرموده ای به ماندن، کنارم باش و هدایتگرم و صاحب اختیارم! خورشید لطف و کرمت تمام وجودم را گرم کرده است و من، منفعل و بی حرکت، عاجزم از آنکه حتی لحظه ای به شکرانه این همه محبت بی دریغ تو، سپاس بگذارم. به مهربانی بی مانندت مرا ببخش و از من درگذر. مرا بیاموز تا اندکی بندگی کنم، اندکی عاشقی کنم و اندکی قدر بدانم آنچه که تو مهربان در حقم روا داشتی. سر به سجده می گذارم، اشک می ریزم و نجوا می کنم:‏الحمدلله علی ما هدانی، شکر لله، شکر لله، شکر لله

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » مجنون ( شنبه 86/3/19 :: ساعت 4:16 عصر )

   1   2   3   4      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

محو در لطف خدا
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 19
>> بازدید دیروز: 6
>> مجموع بازدیدها: 31614
» درباره من

ماه مجنون
مجنون
هیچ از مجنون شنیده ای؟ کدام مجنون؟ مجنون لیلی دیگر! چه فرقی می کند؟ جزیره مجنون کش مجنون، قرارگاه پروازهمت و باکریها و هزاران مجنون دیگر. یا مجنون ادبیات، عاشق لیلی! واقعا چه فرقی می کند؟ من مجنونم! مجنون!

» آرشیو مطالب
بهار 1386

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» طراح قالب